محل تبلیغات شما
چه فتنه بود که حسن تو در جهان انداخت
که یک دم از تو نظر بر نمی‌توان انداخت

بلای غمزه ی نامهربان خون خوارت
چه خون که در دل یاران مهربان انداخت

ز عقل و عافیت آن روز بر کران ماندم
که روزگار، حدیث تو در میان انداخت

نه باغ ماند و نه بستان، که سرو قامت تو
بِرُست و ولوله در باغ و بوستان انداخت

تو دوستی کن و از دیده مفکنم زنهار
که دشمنم ز برای تو در زبان انداخت

به چشم‌های تو کان چشم کز تو برگیرند
دریغ باشد بر ماه آسمان انداخت

همین حکایت روزی به دوستان برسد
که سعدی از پی جانان برفت و جان انداخت

چه فتنه بود که حسن تو در جهان انداخت

بحث داغ جستجو آب در فضا

کالسکه مبله چیست؟

تو ,باغ ,فتنه ,خون ,انداخت ,حسن ,تو در ,فتنه بود ,چه فتنه ,حسن تو ,در جهان

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

گلچین مطالب وب گریه های امپراطور - دریچه ای رو به فرهنگ و ادبیات معاصر worktenstabumb nielithacu وبلاگ وینفور. جدیدتری مطالب اینترنتی فروشگاه فایل اکی - فروش انواع پایان نامه ، تحقیق ، مقاله ، پروژه ، ترجمه ، پاورپوینت ، انواع طرح های کسب و کار و ... aircagresetes Stephanie's memory garternranmo misdoorshelwe